شوریده

هرچی که بشه

شوریده

هرچی که بشه

ای کاش می شد

ای کاش می شد...

 

کاش می شد بدی هارو درنوردید و به خوبی رسید...!
کاش می شد سیاهی رو شکافت و به سپیدی رسید...!

کاش می شد همیشه خندید

کاش می شد کسی از ما نمی رنجید

کاش می شد عشق رو دید

شاید اونوقت همه چیز ممکن بود

همه جا خوبی بود

همه جا روشن بود

همه می خندیدند....

 

                                            ( باروون )

نظرات 13 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 10 مهر 1385 ساعت 12:04 ب.ظ

کاش میشد شوهر کنی و دست از سر ما برداری.

هنوز اونقد مخم تعطیل نشده !

احسان دوشنبه 10 مهر 1385 ساعت 02:04 ب.ظ

سلام .
اگه دنیا اینجوری بود دیگه آدمها اینقدر بدبختی نداشتند
اما حیف که تمام این حرفها یه شعار می باشد
بهترین آرزوها را برات دارم

علی دوشنبه 10 مهر 1385 ساعت 04:10 ب.ظ http://ddn.blogsky.com

سلام
این چند پستت خیلی عالی بودن
جای واسه حرف نذاشتن
اون حرف اولی که نوشتم برای یه شخص بود نه کلی
بازم موفق باشی
یا علی

شروین دوشنبه 10 مهر 1385 ساعت 07:11 ب.ظ

دل من تنگ شده ولی الان که دوباره می نویسی دوست ندارم زیاد مزاحمت بشم دیگه چیزی نمینویسم ولی مطمئن باش تا این بلاگ هست منم میام همشو می خونم این دفعه بجای حافظ و ... از یک کسی که خیلی قشنگ می نویسه نظر میظارم به خونید وحالشو ببرید :(می دونم خوانید نه خونید)
کاش می شد بدی هارو درنوردید و به خوبی رسید...!
کاش می شد سیاهی رو شکافت و به سپیدی رسید...!

کاش می شد همیشه خندید

کاش می شد کسی از ما نمی رنجید

کاش می شد عشق رو دید

شاید اونوقت همه چیز ممکن بود

همه جا خوبی بود

همه جا روشن بود

همه می خندیدند....

هدیه سه‌شنبه 11 مهر 1385 ساعت 09:58 ب.ظ http://thinkandheart.blogfa.com/

سلااااااااااااااااااام دوست جون :بوس
چطوری عزیزم :بغل

هدیه سه‌شنبه 11 مهر 1385 ساعت 09:59 ب.ظ

خوبی؟؟؟
خوشی؟؟؟

هدیه سه‌شنبه 11 مهر 1385 ساعت 10:00 ب.ظ

ای کاش می توانستم باران باشم تا تمام غمهای دلت را بشویم

ای کاش می توانستم ابر باشم تا سایه بانی از محبت را برویت می گسترانیدم

ای کاش می توانستم اشک باشم تا هر گاه که آسمان چشمت ابری می شد باریدن می گرفت

ای کاش می توانستم خنده باشم تا روی لبانت بنشینم و غنچه بسته لبانت را بگشایم

ای کاش می توانستم یک پرنده باشم و پر می گشودم و تا دور دستها در کنار تو پرواز می کردم

و ای کاش سایه بودم تا نزدیکترین کس به تو باشم

آری ای کاش سایه بودم تا همیشه و همه جا همراه و همقدم با تو بودم

هدیه سه‌شنبه 11 مهر 1385 ساعت 10:01 ب.ظ

شیدا جونم مثل همیشه ترکوندی
موفق باشی خانم خانمااا :بوس

هدیه سه‌شنبه 11 مهر 1385 ساعت 10:02 ب.ظ

خوش باشی عزیزم
بای بای

محیا چهارشنبه 12 مهر 1385 ساعت 01:46 ق.ظ http://missmahya.persianblog.com

سلام.
نظر من اینکه خیلی بی معرفتی!!!!!!!!!
آپ می کنی.آپ می کنم یه خبر بهم نمی دی!
ای ول.داشتیم؟
منتظرتم!
ببینم بی وفا شده یارت؟
غلط کرده!
بگو بینم جریان چیه؟

هدیه چهارشنبه 12 مهر 1385 ساعت 04:21 ب.ظ http://thinkandheart.blogfa.com/

بخداااااااااااااا تنبل نیستم :گریه
وقت نمی کنم
ولی قول میدم توی همین چند روزه آپ کنم :گریه

از دستم ناراحت نشی آخه وقت کم میااارم :ناراحت
ولی روی قولم حساب کن :چشمک

هدیه چهارشنبه 12 مهر 1385 ساعت 04:31 ب.ظ http://thinkandheart.blogfa.com/

یه دنیا تشکر بهت بدهکارم :غمگین : شرمنده
الان برم افطار درست کنم :نیش
قول میدم قول میدم زود بیام
قربونت برم عزیزم..........
بای بای

[ بدون نام ] چهارشنبه 12 مهر 1385 ساعت 08:03 ب.ظ

کاش............
آره تو دلم کلی کاش جوونه زد و خشکید......
خیال پوچ...کاش!
ببخش سلام عزیزم خوبی؟
نه اسمش سکرت نیست!احسان!
آرزوهای قشنگی واسه دنیا و آدماش داری.....ولی با چیزایی که من دارم می بینم...این آرزوها خیلی دور از دسترس هستن........
اما کاش هر خواب سپیدی به حقیقت برسد!
ارزومند آرزوهای پاک و قشنگتم
حاجت روا باشی!
سلامت شاد و موفق وخوشبخت باشی
به قشنگ ترین ارزوهات برسی
در پناه خدا......
التماس دعا..........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد