شوریده

هرچی که بشه

شوریده

هرچی که بشه

تلاش برای بقا

سلام معرفت

انقدر بد بودم که خودم خبر نداشتم ..................................

سرگشته در خیابان خدا چیزی گفت بدون درنگ سمتش رفتم نمیدونم چی بود ولی هر چی بود داشت فلاشر میزد................

بسته ی تیغو از جیبم دراوردم.........انداختمش..........برام مبهم بود

احساس عجیبی بود...................هزاران فکر میامد و می رفت

وقتش بود باید داد میزدم؟از خودم پرسیدم......................اره ه ه

گفتم یا خدا.........حرکت کردم.................................................

اومدم خونه  دوش گرفتم  غسل کردم   نماز  و  زدم تو هیکل

چه حالی داد   جات خالی..........بعد نماز  مفصل  صحبت کردم

همرو گفتم.گفت باید زجر بکشی تا  قدر  خوبی رو بدونی...

چشم.......................................................................................

حالا ۲ ساعته که از شروع تغییر میگذره.شیدا خیلی سخته...

برام دعا کن...........دعا کن........تونستی ۲ رکعت بزن تو هیکل

میخوام هر چی خوبیه  یدفعه  استارت بخوره.....منتظر باش..

اگر سالم بیام  محشره..دوسسسسسسسست دارم

فقط باورم کن این بزرگترین دعا برای من ...................

تا بعد